یکشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۹۵

اعتراف می کنم

اعتراف می کنم که من بسیار کودن هستم اما همیشه پشتیبان های سیاسی و قومی ام سرپوشی بوده است بر بلاهت هایم.
یادم آید که وقتی وارد دانشگاه شدم، روزهای اول تحصیل، مدیر تدریسی امد و به من گفت: برای یک بورسیه امریکا معرفی شدی! ذوق زده شدم و خود را در خیابان های نیویورک دیدم و با فخر به همصنفانم گفتم: من می روم امریکا! این میز و چوکی مال شما باشه...!
من نه تنها در امتحانی که سفارت گرفت قبول نشدم، نزدیک بود -اگر پشتیبان های سیاسی و هویت قومی ام نبود- از دانشگاه هم ناکام بیرون شوم.
راستی در امتحان بورسیه یکی دیگر که از قوم و تباری دیگه بود خود را با هزار مشکل به سفارت رساند و با نمره ای بالا به نیویورک رفت.
ان سال گذشت؛ وارد صنف دوم شدم ولی این بار کسی نتوانست از ناکامی ام جلوگیری کند. فاجعه بار تنبل و کودن بودم. سال دیگر را نیز در همین صنف خواندم باز هم نزدیک بود که فاتحه ام را برای دانشگاه و دانشجو بودنم بخوانند که وزنه های سیاسی و قومی ام به دادم رسیدند.

بعد از ان با هزار مشکل دانشگاهی که دیگران در 4 سال می خوانند، من شش ساله به پایان رساندم.

اکنون من معاون وزیرم و آن بی شعوری که در امتحان بورسیه کامیاب شده بود، یک مامور دون پایه اداره من!!


هیچ نظری موجود نیست: