اینجا هم قطعه ای از جغرافیای زمین است ، مثل همه قطعه های دیگر .
اما
ژاله های بلورین گلبرگها در صبحگاحان دیگر نماد طراوت نیست ، غنچه ها نو شکفته نماد لطافت نیست ، پروانه ها عاشق محسوب نمی شوند.
چون
آنقدر روی گونه های سرخ گلبرگ گونه کودکان قطرات اشک دیده ام که هر ژاله ای مرا را به یاد ان قطرات اشک می اندازد ، کودکانی معصومی دیده ام که مانند غنچه های نو شکفته و لطیف ، اما از بد روزگار ضمختی سیمایشان مرا به یاد خزان می اندازد .
بهار ، اما خزان است.
30/10/87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر