کشتی زندگی من در دریای روزگار بر روی موج پر تلاطم مهاجرت به این سو ان سو رفت تا اینکه در
ساحل غربت به گل نشست و درمیان لجنزار تبعیض اسکلت اش در حال خورد شدن است .
ایا کسی است که این کشتی نشسته به گل را نجات دهد؟
ایا کسی است که صدای خورد شدن استخوانهای غرورمان را بشنود؟
ایا کسی است....؟
23/10/87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر